پيشاني بند قرمز را از دور گردنش باز و روي مچش بستم.خونريزي کم و بعد قطع شد. رنگ تو صورت نداشت. ناليد: زنم داري؟خشکم زد! زن!؟ سر تکان داد . عرق توي صورت تنک و جوانش نشست و گمانم به هذيان افتاده بود. آب دهن قورت داد و گفت: از اين معرکه جون سالم در ببر. لب گزيد و ادامه داد : ي زن خوب و خوشکل سراغ دارم…
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.